معرفی
کیفیت : دقیقا مطابق تصویر | طول کل : 5.6cm |
فاکتور رسمی : دارد | ضمات اصالت : مادام العمر |
گارانتی تعویض : 7 روز پس از دریافت |
در صورت مغایرت ، کالا با کمال احترام پس گرفته میشود
کیفیت : دقیقا مطابق تصویر | طول کل : 5.6cm |
فاکتور رسمی : دارد | ضمات اصالت : مادام العمر |
گارانتی تعویض : 7 روز پس از دریافت |
در صورت مغایرت ، کالا با کمال احترام پس گرفته میشود
اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی یا بطور خلاصه شوروی، کشوری بود متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد، که از زمان تأسیس در سال 1922 تا زمان انحلال در سال 1991 بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمیگرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته میشد.
نام این کشور به روسی: Союз Советских Социалистических Республик (تلفظ: سایوز ساویِتسکیخ ساتسیالیستیچِیسکیخ رسپوبلیک) است که با مخفف CCCP (تلفظ: اساساساِر) نمایش داده میشود.
اتحاد جماهیر شوروی حاصل انقلاب 1917 روسیه بود و روسیه بخش بزرگتر آن را تشکیل میداد. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 و درطی دورهای که به جنگ سرد موسوم است، شوروی و آمریکا ابرقدرتهای جهانی به شمار میرفتند، و بر تمام مسایل جهانی مانند سیاستهای اقتصادی، روابط بینالمللی، تحرکات نظامی، روابط فرهنگی، پیشرفت دانش به خصوص در فناوری فضایی تأثیر داشتند. در این کشور تمام قدرت سیاسی و اداری در دست تنها حزب مجاز، حزب کمونیست اتحاد شوروی بود.
تاریخ شوروی:
در اوت 1914 روسیه وارد جنگ جهانی اول شد. ابتدا فقط بلشویکها و انقلابیون سوسیالیست، مخالف جنگ بودند اما شکستهای روسیه حامیان سلطنت تزار را به حداقل رساند.
در سال 1917 پس از دو انقلاب فوریه و اکتبر در روسیه، حزب بلشویک به رهبری ولادیمیر لنین قدرت را در این کشور به دست گرفت. روسیه بلشویکی با حمله طرفداران نظام گذشته و نیروهای خارجی به ویژه بریتانیا روبرو شد. این دوره به دوران جنگ داخلی روسیه معروف است و طی آن ارتش نوین شوروی با نام ارتش سرخ به کوشش لئون تروتسکی و تحت رهبری او شکل گرفت تا با ارتش جبهه سفید که متشکل از افسران و ژنرالهای دوران تزاری بودند به جنگ بپردازد. در 1922 و پس از سرکوب مخالفان و دشمنان حزب بلشویک که نام خود را به حزب کمونیست اتحاد شوروی تغییر داده بود تأسیس کشور «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» را اعلام کرد. این کشور از اتحاد روسیه و مناطق متعلق به روسیه تزاری تشکیل شده بود.
در جریان جنگ داخلی و بعد از آن حزب کمونیست اتحاد شوروی که تنها حزب مجاز در شوروی بود، سیاست اقتصادی سختگیرانهای را تعقیب میکرد که به کمونیسم جنگی معروف شد. با پایان گرفتن جنگ داخلی و استقرار حاکمیت حزب بر سراسر کشور، سیاست اقتصادی جدیدی به نام برنامه نوین اقتصادی معروف به «نپ» در پیش گرفته شد. اختلاف رهبران شوروی در نحوه پیشبرد سیاستهای اقتصادی بالا گرفت. در سال 1924 و پس از مرگ لنین کشمکش بر سر جانشینی او شدیدتر شد و بالاخره ژوزف استالین توانست مخالفان خود به ویژه تروتسکی را سرکوب کند و بر جای لنین بنشیند. او در چند مرحله دست به تصفیه حزب از مخالفان خود زد. تصفیههای بزرگ نامی است که بر این اقدامات استالین گذاشتهاند. در عرصه کشاورزی با ایجاد مزارع اشتراکی یا کلخوزها چهره کشاورزی روسیه دگرگون شد. سیاستهای کشاورزی حزب کمونیست اتحاد شوروی با مخالفت مالکان خردهپا (کولاکها) روبرو شد و دولت بیرحمانه آنان را سرکوب کرد. در عین حال استالین سیاست صنعتی کردن شوروی را پیگیری کرد و در دوران زمامداری او شوروی به ابرقدرت صنعتی بزرگی تبدیل شد.
در 1939 در آستانه شروع جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی پیمان عدم تجاوز با آلمان نازی منعقد کرد ولی در 1941 با حمله گستردهآلمان، اتحاد شوروی نیز به جنگ وارد شد. در این جنگ که بهطور رسمی جنگ کبیر میهنی(великая отечественная война) نامیده میشد، دولت و حزب و مردم اتحاد جماهیرشوروی با مقاومت در برابر ارتش آلمان و فداکاریها و قربانی دادنهای بسیار توانستند جریان جنگ را برگردانده و به خصوص پس از نبرد استالینگراد نیروهای شوروی در موضع حمله قرار گرفتند. شکست آلمان در 1945 که بار اصلی آن بر دوش شوروی بود، این کشور را به یکی از ابرقدرتهای جهان تبدیل کرد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز دوران جنگ سرد کشمکش و تقابل دو ابرقدرت یعنی اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا سیاست تمام جهان را طی چهار دهه تحت تأثیر خود داد. همچنین این تقابل را، تقابل میان سوسیالیسم و سرمایه داری نیز دانستهاند. شوروی در 1949 توانست دارایقدرت اتمی شود و به انحصار آمریکا در این زمینه پایان داد.
در سال 1953 بعد از مرگ ژوزف استالین، جانشینان او به رهبری دستهجمعی پرداختند ولی نهایتاً نیکیتا خروشچف توانست قدرت را به دست آورد. در 1956 خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی کشتارهای استالین را موضوع قرار داد و در جهت تخریب چهرهٔ استالین برآمد. در دوران زمامداری خروشچف بسیاری از سختگیریهای دوره استالین تعدیل شد. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شدند و به بسیاری که در دوره استالین به عنوان جاسوس و مخالف اعدام شده بودند، اعاده حیثیت شد. همچنین در این دوران قانون تجارت آزاد تا حدی پذیرفته شد که آثار جبرانناپذیری را بر بدنهٔ نظام سوسیالیستی که پشتیبان اقتصاد هدایت شده بود، وارد آورد؛ که بعدها به سلسله حوادث و رخدادهایی انجامید تا فروپاشی شوروی.
در سال 1957 شوروی با فرستادن ماهواره اسپوتنیک1(Спутник 1) به مدار زمین، عصر فضا را آغاز کرد. شوروی برای اولین بار یوری گاگارین را به فضا فرستاد و پس از چندی با سفینهٔ بی سرنشین خاک کرهٔ ماه را به زمین آورد.
در اوایل دهه 1960 رهبران حزب، نیکیتا خروشچف را با توطئه لئونید برژنف مجبور به استعفاء کردند و پس از دورهای رهبری دستهجمعی، لئونید برژنف قدرت را به دست گرفت. در دوره او اصلاحات سیاسی و اجتماعی که در دوره خروشچف آغاز شده بود به کندی گرایید و تسلط حزب و دولت بر تمام عرصههای سیاسی و اجتماعی تقویت شد. در دورهٔ برژنف فسادهای زیادی صورت گرفت بطوری که فرزندان و داماد وی نیز در آن دست داشتند با روی کار آمدن یوری آندروپف که بعنوان معاون برژنف با او همکاری میکرد پرونده فسادها را به جریان انداخت تا بصورت علنی به وضعیت فسادها رسیدگی کندوجلوی این امر رابگیرد اما برژنف با اعلام به او مانع این امر شد، دوران آندروپف و چرننکو حرکت خاصی انجام نشد و در دوران میخائیل گورباچف شوروی به اصلاحات اساسی دست زد.
فروپاشی شوروی:
در دهه 1980 آثار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ظاهر شد و بالاخره در 1991 این کشور رسماً منحل شد و به چند کشور دیگر تجزیه شد. کشورهای تشکیلدهنده شوروی پیشین با حفظ استقلال خود در جامعه کشورهای مشترکالمنافع عضو شدند.
پس از فروپاشی:
پس از فروپاشی 15 کشور جدید تأسیس شدند و فدراسیون روسیه وارث حقوقی شوروی شد، این کشورهای جدید در اروپای شرقی عبارتند از: بلاروس،اوکراین، مولداوی، در حاشیه دریای بالتیک: استونی، لتونی، لیتوانی، در قفقاز گرجستان، آذربایجان، ارمنستان، در آسیای مرکزی ترکمنستان، قزاقستان،قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان.
چندین مناقشه ارضی حل نشده نیز وجود دارند: جمهوریهای برسمیت شناخته نشده پریدنستروییه در مولداوی، قره باغ در آذربایجان و همچنین اوستیای جنوبی و آبخازی در گرجستان که تابستان 2008 از سوی روسیه و نیکاراگوئه برسمیت شناخته شدند و همین سبب قطع روابط دیپلماتیک بین فدراسیون روسیه و گرجستان شد.
سیاست:
داخلی
از زمان تأسیس شوروی تا زمان فروپاشی آن تنها حزب سیاسی آن کشور حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. این حزب تمام جنبههای زندگی اجتماعی شوروی را در کنترل داشت. تمام فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در کشور طبق نظر این حزب انجام میگرفت و مخالفان این حزب مجازات میشدند. مطبوعات و انتشارات و هنرها نیز در کنترل حزب و دولت بود. نکتهٔ قابل توجه در این مورد این است که در نظام کشور شوروی، شوراهای محلی و صنفی حکومت میکردند. یعنی بر خلاف مردمسالاری که در آن عدهایی از مردم هر چند سال یک بار رای داده و کسانی را برای زمامداری برمی گزینند. در سیستم کشور، شوراها و جمیع افرادی که در هزاران شورا در سراسر کشور حضور داشته به تصمیم گیری مشغول بودند. هر شورا در حد خود. این شوراها هر یک نماینده یا نمایندگانی در شوراهای بالاتر داشتند و این شیوه تا مراحل بالای حکومتی ادامه داشت. پس در واقع حزب کمونیست در شوروی نمایندهٔ تمام مردم بود. گرچه در اجرای این سیستم بسیار کارآمد و نوین اشکالاتی به وجود آمد. حزب کمونیست برنامههای خود را طی کنگرههای ادواری تنظیم و تصویب میکرد و به اجرا میگذاشت.
خارجی:
اتحاد جماهیر شوروی پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد بین ابرقدرتها، بزرگترین رقیب ایالات متحده آمریکا در مسائل بینالملل شد و در بسیار از مناقشات تا سرحد جنگ هستهای نیز پیش رفتند.[نیازمند منبع] اصلیترین تقابل اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا در زمان نیکیتا خروشچف رهبر شوروی و جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا بر سر مسئله بحران موشکی کوبا بود.
اتحاد شوروی در صحنه بینالمللی:
جنگ جهانی دوم:
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (USSR) تا سال 1939، مخالف جدی آلمان نازی بود، و از جمهوریهای اسپانیا که علیه نیروهای فاشیست آلمانی و ایتالیایی در جنگ داخلی اسپانیا میجنگیدند، حمایت مینمود. اما درسال 1938، آلمان و قدرتهای اصلی اروپایی معاهده مونیخ را امضاء نمودند که طی آن، آلمان و لهستان اراضی چکسلواکی را اشغال نمودند و طرحهای آلمان برای توسعه طلبی بیشتر در شرق و نیز فقدان مخالف نسبت به آن از سوی قدرتهای غربی بیش از پیش آشکار گردید. این توافقنامه موجب ترس بیشتر اتحاد شوروی از حمله قریبالوقوع از سوی آلمان شد، و سبب گردید تا اتحاد شوروی با مانورهای دیپلماتیک به آن پاسخ دهد. درسال 1939 اتحاد شوروی معاهده مولوتف-ریبنتروپ را با آلمان نازی امضاء نمود، که مناطق تحت نفوذ را میان خود در اروپای شرقی تقسیم مینمودند. در17 سپتامبر 1939، ارتش آلمان تا عمق 150 کیلومتر در خاک اتحاد شوروی نفوذ نمودند و به بخشهای شرقی لهستان حمله کردند که عمدتاً جمعیت آن نقاط را نژادهای اوکراینی و بلاروسی تشکیل میدادند. نیروهای شوروی به نبردی سنگین با فنلاند درطی جنگ زمستان (40–1939) پرداختند. این جنگ با پیروزی اتحاد شوروی خاتمه یافت، و بخشی از تنگه کارلین را به دست آوردند. این صلح ناپایدار با آلمان پایان یافت زمانی که نیروهای محور به رهبری آلمان به مرزهای شوروی سرازیر شدند در 22 ژوئن 1941 انجام دادند. تا ماه نوامبر، ارتش آلمان، اوکراین را تسخیر نمودند، و به تصرف لنینگراد پرداختند، و تهدید نمودند که پایتخت اتحاد شوروی، مسکو، را نیز تصرف خواهند نمود. اما، پیروزی شوروی در نبرد استالینگراد، پایداری آن را به اثبات رساند، و جهت مسیر جنگ را بطور کامل تغییر داد. پس از شکست خوردن آلمان در این نبرد، آنها توان خود را در ادامه عملیات تجاوزکارانه خود از دست دادند و اتحاد شوروی در ادامه جنگ ابتکار عمل را به دست گرفت. تا پایان 1943، شوروی محاصره شهر لنینگراد توسط آلمان را شکسته بود و بیشتر مناطق اوکراین را بازپس گرفته بود. تا پایان سال 1944، این جبهه از مرزهای اتحاد شوروی در سال 1939 به سوی اروپای شرقی جابجا گشته بود. نیروهای اتحاد شوروی با برتری مسلم خود وارد برلین در آلمان شرقی شدند و در ماه مه 1945 آن را تصرف کردند. در نتیجه جنگ با آلمان در نهایت به پیروزی اتحاد شوروی انجامید.
اگرچه اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم پیروز گردید، اما اقتصاد آن در اثر این مبارزه ویران شد وبه کشته شدن 27 میلیون نفر دراین کشور منجر شد. حدود هفتاد هزار روستا نیز تخریب شده بودند. ده میلیون شهروند شوروی قربانی سیاست سرکوبگرانه آلمان در محدوده تحت اشغال آنها گردیدند. جوخههای یهودی کشی آلمان در کنار همکاران بالتیکی و اوکراینی آنها به نسلکشی یهودیان اتحاد شوروی پرداختند. ارتش رومانی در ناحیه اشغالی اودسا، دراین نسلکشی یهودیان شرکت نمود. طی اشغال، لنینگراد روسیه، هم اکنون سن پترزبورگ حدود یک چهارم از جمعیت خود (حدود 1 میلیون نفر جمعیت، بیشترین میزان مرگ در طول تاریخ در یک منطقه محصورو بسته) را از دست داده بود. مناطق اشغالی متحمل غارتگریهای ناشی از اشغال آلمان، تبعید افراد جهت بیگاری و نیز تاکتیکهای سیاسی خود شوروی مبنی بر زمین سوخته، پس از عقبنشینی، شدند.
احتمالاً میلیونها نفر نیز در مناطق اشغالی دراثر قحطی و فقدان کمکهای اولیه پزشکی جان میدادند. شاید حدود 5/3 میلیون نفر (یا 5/5 میلیون) از اسرای جنگی اتحاد شوروی در اردوگاههای آلمان کشته شده باشند.
جنگ سرد:
همکاری بین متّحدین اصلی که در جنگ پیروز شده بودند، صورت گرفت و مبنایی برای بازسازی پس از جنگ و امنیت فرض شد. امّا درگیری بین اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و ایالات متحده آمریکا در منافع ملّی، که بهعنوان جنگ سرد محسوب میشد، بر صحنهٔ بینالمللی در دورهٔ پس از جنگ، با فرض نمایی عمومی از برخورد بین ایدئولوژیها، غالب شد.
جنگ سرد به مشاجره بین استالین و هری ترومن، رئیسجمهور آمریکا، پیرامون آیندهٔ اروپای شرقی طی کنفرانس پوتسدام در تابستان 1945 تبدیل شد. روسیه متحمّل سه حملهٔ سنگین فاجعهبار غربی طی 150 سال گذشته شده بود که عبارت بودند از جنگهای ناپلئون، جنگ جهانی اوّل و جنگ جهانی دوم، و هدف استالین ایجاد منطقهای بیطرف در کشورهای بین آلمان و اتّحاد شوروی بود. ترومن، استالین را به نقض کنفرانس یالتا متهم نمود. با وجود آنکه اروپای شرقی تحت اشغال ارتش سرخ بود، امّا استالین همچنان انتظار زمانی را میکشید تا پروژه بمب اتمی خود را بیوقفه و مخفیانه پیش ببرد.
در آوریل 1949، ایالات متّحده معاهدهٔ ناتو (NATO) را به عنوان یک پیمان دفاعی دوجانبه منعقد ساخت تا در آن بیشتر کشورهای غربی متعهّد شدند که درصورت حملهٔ نظامی به یکی از اعضاء، آن را در حکم حمله به همهٔ اعضاء تلقّی نمایند. اتّحاد شوروی بهعنوان اقدامی متقابل در برابر ناتو، در سال 1955 پیمان ورشو را ایجاد کرد. تقسیم اروپا به بلوکهای غربی و شوروی بعداً بیشتر جلوهٔ جهانی پیدا نمود، بهخصوص پس از سال 1949 زمانیکه انحصار هستهای ایالات متّحده با آزمایش یک بمب متعلّق به شوروی و تصاحب قدرت توسّط حزب کمونیست چین در جمهوری خلق چین پایان یافت.
عمدهترین اهداف اتّحاد شوروی، حفظ و ارتقاء امنیت ملّی و نیز حفظ استیلای آن کشور بر اروپای شرقی بود. اتحاد شوروی سلطهٔ خود را بر پیمان ورشو از طریق سرکوب انقلاب 1956 مجارستان، قلعوقمع نهضت اصلاحطلب بهار پراگ در چکسلواکی به سال 1968، و پشتیبانی از سرکوب جنبش انسجام درلهستان در اوایل دههٔ 1980، حفظ نمود. همانطور که اتّحاد شوروی به حفظ کنترل شدید خود بر حوزهٔ نفوذش در اروپای شرقی ادامه میداد، جنگ سرد راه خود را بهسوی تشنجزدایی متوجّه ساخت، و الگویی پیچیدهتر از روابط بینالمللی که در آن، به روشنی دیگر شکاف مشخّصی بین بلوکهای مقابل در دههٔ 1970 وجود نداشت. کشورهای کمتر قدرتمند مجال بیشتری برای اظهار استقلال خود داشتند، و دو ابرقدرت تا حدودی میتوانستند منافع مشترک خود را با تلاش برای کنترل بیشتر بر گسترش و تکثیر تسلیحات هستهای از طریق معاهداتی همچون سالت 1، سالت 2 و پیمان موشکی ضد بالستیک مشخّص نمایند.
مناسبات آمریکا- شوروی در پی حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 برهم خورد، و نیز انتخابات ریاستجمهوری آمریکا سال 1980 و انتخاب رونالد ریگان، به عنوان یک ضدّکمونیست پروپاقرص بود، امّا زمانیکه در اواخر دههٔ 1980 روسها شروع به رفع ابهامات موجود نمودند، بهبود یافت. امّا با فروپاشی اتّحاد شوروی در سال 1991، روسیه جایگاه خود را بهعنوان ابرقدرت که درپی پیروزی در جنگ جهانی دوم بهدست آورده بود، از کف داد.
تغییرات در جامعه روسیه:
درحالی که اقتصاد روسیه در حال تغییر شکل بود، زندگی اجتماعی مردم نیز به همان اندازه تحت تأثیر تغییرات جدّی قرار میگرفت. از همان اوایل انقلاب، دولت درصدد تضعیف غلبهٔ پدرسالارانه در خانواده بود. طلاق دیگر نیاز به طی مراحل دادگاهی (قانونی) نداشت و زن را بهطور کامل از مسئولیتهای نگهداری بچّه رها میساخت. سقط جنین از همان اوایل سال 1920 قانونی شد. بهعنوان یک عامل جانبی، آزادشدن زنان موجب افزایش حضورشان در بازار کار شد. دختران تشویق میشدند که حرفهای آموخته و دورهٔ کاری خود را در یک کارخانه یا اداره دنبال نمایند. مجتمعهای شیرخوارگاهی برای مراقبت از کودکان احداث شد و تلاشهایی صورت گرفت که مرکز زندگی اجتماعی مردم از خانه به گروههای آموزشی و حرفهای باشگاههای اتحاد شوروی منتقل شود.
حکومت سیاستهای تبعیض گرایانه تزارها را علیه اقلیتهای ملی به خاطر همکاری بین بیش از دویست گروه اقلیت در زندگی در شوروی کنار گذاشت. ویژگی دیگر این حکومت گسترش خدمات درمانی بود. مبارزاتی علیه بیماریهای حصبه، وبا و مالاریا انجام گرفت؛ تعداد پزشکان با توجّه به امکانات و آنطور که (سیستم) آموزش اجازه میداد، بهسرعت افزایش یافت، و نرخ مرگ و میر کودکان بهسرعت کاهش یافت در حالی که میزان امید به زندگی بهسرعت افزایش پیدا کرد. دولت همچنین بی اعتقادی به خدا و مادّی گرایی را ترویج نمود که بهنوعی مبنای نظریهٔ مارکسیسم است. آن رژیم همچنین مخالف با هر گونه مذهب سازمان یافته بود، به خصوص به منظور شکستن قدرت کلیسای ارتدوکس روسی که ستون قبلی حکومت پیشین تزاری و مانعی اساسی بر سر تغییر اجتماعی بود. بسیاری از رهبران مذهبی به اردوگاههای تبعید داخلی فرستاده شدند. حضور اعضای حزب در مراسم مذهبی ممنوع شد. نظام آموزشی از کلیسا جدا شد. تعالیم مذهبی به جز در داخل منزل قدغن شد و آموزش بیاعتقادی به خدا در مدارس مورد تأکید قرار گرفت.
ولادیمیر ایلیچ لنین (به روسی: Владимир Ильич Ленин) (1924–1870) تئوریسین و انقلابی کمونیست روسی، رهبر انقلاب 1917 روسیه و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. او را ولودیا خطاب میکردند که مخفف ولادیمیر است نام اصلی او ولادیمیر ایلیچ اولیانوف بود ولی در دنیا به اسم لنین مشهور شد. ولودیا سومین فرزند از شش فرزند خانواده اولیانوف بود که در سال 1870 یعنی یک سال قبل از کمون پاریس، در یک خانواده مرفه در سیمبریسک در ساحل رود ولگا که در ان زمان شهرکی بیش نبود ولی بعدها به صورت شهر بزرگی به نام اولیانوفسک درآمد متولد گردید. پدرش یک خرده بورژوای لیبرال و معلم ریاضی و مادرش دختر یک پزشک آلمانی بود وبه همین جهت لنین در تمام مدت عمر به آلمانیها و طرز تفکر آلمانی که مارکس زادگاه آن بود آشنایی خاصی داشت. در چهارده سالگی به خواندن آثار ممنوعه نویسندگان روسی پرداخت و در 16 سالگی پدر خود را از دست داد وقتی 17 ساله بود برادر بزرگش ساشا به اتهام شرکت در سوء قصد به تزار بازداشت و به دار آویخته شد[نیازمند منبع]. در همان سال، یعنی 1887، ولودیا دیپلم تحصیلات متوسطهاش را با مدال طلا و تقدیر از مدیر دبیرستان دریافت کرد. لنین جوان در دانشکده حقوق کازان نامنویسی کرد و شاهد تظاهرات دانشجویان بود وپس از مدتی خود رهبری دانشجویان آشوب طلب را به گرفت و به پخش اعلامیه و سخنرانی پرداخت. اما بزودی ""برادر کسی که بدار آویخته شده بود"" از طرف پلیس تزاری بازداشت و مدت کوتاهی تبعید شد ولی بعداً به دانشگاه بازگشت و این بار آثار کارل مارکس را کشف کرد و با شور و علاقهٔ فراوان به خواندن آنها پرداخت. همچنین آثار هگل و کلاوس ویتس را خواند و نسبت به تشکیلات حزب سوسیال دموکرات آلمان احساس تحسین پیدا کرد در واقع او به فرهنگ آلمان و افکار فلاسفه آن کشور دل بسته بود.
ژوزف استالین رهبر و سیاستمدار کمونیست اتحاد شوروی بود که از اواسط دهه 20 تا مرگش در 1953 رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی و در نتیجه رهبر دو فاکتوی کل این کشور بود.
او در شهر گوری در گرجستان که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد و در 1922 به مقام دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه 20 بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه 1930 استالینتصفیه کبیر را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در 1937 به اوج رسید.
حکومت استالین آثار ماندگار بسیاری داشت که تا پایان دولت شوروی در آن باقیماندند گرچه مائوئیستها، خوجهایستها، ضد رویزیونیستها و بسیاری دیگر او را آخرین رهبر سوسیالیست واقعی در تاریخ اتحاد شوروی میدانند و عروج خروشچف و استالینزدایی پس از استالین را «رویزیونیسم» میخوانند. استالین مدعی بود که سیاستهایش بر مارکسیسم-لنینیسم بنا شدهاند اما اکنون نظام اقتصادی و سیاسی او را بیشتر استالینیسم میخوانند. (گرچه بعضی از طرفداران استالین با این عنوان مخالفند).
استالین در 1928 سیاست نِپ (Новая экономическая политика, НЭП، سیاستِ جدیدِ اقتصادی) که در دهه 20 جریان داشت را با «برنامههای پنجساله» و «کشاورزی اشتراکی» تعویض کرد. با این سیاستها و تحت رهبری استالین، اتحاد شوروی تا پایان دهه 30 از کشوری با جمعیت غالب دهقانی به یکی از قدرتهای صنعتی جهان بدل شد.
نیکیتا سرگیویچ خروشچف (به روسی: Ники́та Серге́евич Хрущёв) (17 آوریل، 1894–11 سپتامبر، 1971) رهبر اتحاد شوروی بعد از استالین، و دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی از 1953 تا 1964 و در عین حال از 1958 تا 1964 نخستوزیر اتحاد جماهیر شوروی بود.
او پس از مرگ استالین در سال 1953 میلادی، رژیم آهین و خفقان استالین را تا حد زیاده سادهتر و نرمتر کرد و پس از روی کار آمدن، نظام حکومتی استالین را محکوم کرد. از دیگر اقدامات مهم وی میتوان به آزادی هزاران زندانی بی گناه و انجام رفورمهای اساسی اقتصادی در اتحاد شوروی اشاره نمود. این اقدامات وی با مخالفت شدید محافظه کاران حزب کمونیست رو به رو شد. یک ضرب المثل روسی است که میگوید: «در جنگهای بدون قانون، استفاده از هر ابزاری میتواند مفید واقع شود». بدین ترتیب، تلاشهای تخریب شخصیت خروشف از جناحهای مختلف آغاز شد. این درگیریهای سیاستی نه تنها شامل تخریب وجههٔ خود شخص خروشف بود، بلکه فرزند او یعنی «لئونید خروشچف» که در جنگ مفقود الاثر شده بود را نیز در بر گرفت. در این رابطه شایعاتی پخش شد که گویی، لئونید خروشف سوار بر هواپیما به سمت آلمان نازی روی آورد و اکنون به آنها خدمت میکند. در زمانی که لئونید مفقودالاثر شد، هنوز استالین رهبر شوروی بود. او دستور داد تا هر چه سریعتر لئونید را از چنگال نازیها بیرون کشیده و در مسکو به رگبار ببندند. در همین رابطه شایعه دیگری نیز به گوش میخورد که «نیکیتا خروشچف» به این دلیل در تلاش برای رسیدن به قدرت است تا به نحوی از این دستور استالین انتقام بگیرد. این شایعات کاملاً بی اساس بودند ولی دشمنان خروشچف نیازی به مدرک نداشتند. تهمتهای وارده به خروشچف به قدری در مردم نفوذ کرده بودند که حامیان استالین تا به امروز هم این شایعات را باور دارند.
لئونید ایلیچ برژنف (به روسی: Леонид Ильич Брежнев) سیاستمدار و دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از سال 1964 تا 1982 بود. وی در تاریخ 19 اکتبر سال 1906 در شهرک کامنکا در استان دنپروپتروفسک در اوکراین امروزی که در آن زمان جزئی از امپراتوری روسیه بود زاده شد و در تاریخ 10 نوامبر سال 1982 در مسکو درگذشت. او در سال 1964 دبیر اول و از سال 1965 به بعد دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. پس از توطئهای هماهنگ با همکاری تنی چند از اعضای حزب کمونیست شوروی از جمله «سوسولوف» نظریهپرداز حزب در آن دوره و برژنف به علاوه برخی از سران دستگاههای امنیتی خروشچف از دبیر اولی حزب کمونیست شوروی برکنار شد و لئونید برژنف به جای او به دبیر اولی حزب کمونیست برگزیده شد. اما این بار بر خلاف دورهٔ خروشچف که علاوه بر مقام دبیراولی حزب کمونیست مقام نخست وزیری شوروی را هم از سال 1958 را داشت (همانند استالین) این بار اعضای حزب تصمیم گرفتند که نوعی تقسیم قدرت در حزب به وجود بیاید. در نتیجه دبیراولی حزب به «لئونید برژنف» و نخست وزیری شوروی به «آلکسی کاسیگین» رسید. در دورهٔ رهبری برژنف بر شوروی آزادیهای محدودی که در دورهٔ خروشچف به مردم اتحاد شوروی داده شده بود از میان رفت و پروژهٔ استالین زدایی خروشچف کنار گذاشته شد. البته هیچگاه سطح دیکتاتوری و جنایت به زمان حکومت ژوزف استالین بر اتحاد شوروینرسید. وی سال 1960 تا سال 1964 و از سال 1977 تا 1982 ریاست شورای عالی اتحاد شوروی را به عهده داشت. سالهای پایانی رهبری برژنف در رسانههای جمعی «رکود» نامیده شد. بحران همگانی در دولت شوروی، گرایشهای منفی در اقتصاد، توسعه بیش از حد دستگاه دیوانسالاری از ویژگیهای این دورهاست.
در دوره زمامداری برژنف بنابر خواست حکومت افغانستان، نیروهای شوروی به این کشور اعزام گردید که پیامدهای دشواری را با خود داشت. برژنف با کشور آمریکا در دوره ریاست جمهوری نیکسون همکاری فضایی برقرار ساخت که نتیجه آن پروژه آزمایشی آپولو-سایوز بود. در سال 1981 لهستان خود را از شوروی جدا کرد ولی همچنان به همکاری نظامی با این کشور ادامه داد. برژنف در سال 1982 پس از چند ماه بیماری سرانجام درگذشت. پس از او یوری آندروپوف به جای او نشست.
یوری ولادیمیرویچ آندروپوف (به روسی: Ю́рий Влади́мирович Андро́пов) (زاده 15 ژوئن 1914 - درگذشته 9 فوریه 1984) سیاستمدار اتحاد شوروی و دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی از 12 نوامبر 1982 تا روز مرگش بود. او مجموعاً حدود 16 ماه این سمت را به عهده داشت و در این مدت در واقع رهبر شوروی بود. آندروپف از افرادی بود که بسیار مورد اطمینان برژنف بود، برای همین برژنف اول او را به سمت ریاست کا. گ. ب و سپس معاونت خود در حزب برگزید. آندروپف خواهان اصلاحات اساسی در زمان برژنف بود اما هر بار که طرح مسئله میکرد از طرف او[چه کسی؟] مانع میشد تا اینکه به رهبری شوروی رسید اما با خیل کثیر رهبران مفسد روبه رو بود که نمیشد کاری را انجام داد. او پس از کنستانتین چرنینکو، کوتاهترین مدت رهبری شوروی را به عهده داشت، از 1982 تا 1984.
کنستانتین چرنینکو (به روسی: Константин Устинович Черненко) (زاده 24 سپتامبر 1911 - درگذشته 10 مارس 1985) سیاستمدار اتحاد اتحاد شوروی و دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی بود که از 13 فوریه 1984 تا روز مرگ و فقط به مدت 13 ماه رهبر اتحاد شوروی بود. او رکورد کوتاهترین مدت رهبری اتحاد اتحاد شوروی را دارد. چرنینکو همچنین از 11 آوریل 1984 تا روز مرگ سمت رئیس هیئت رئیسهٔ شورای عالی را به عهده داشت. پس از او گورباچف به رهبری شوروی رسید.
میخائیل سرگئیویچ گورباچُف (به روسی: Михаил Сергеевич Горбачёв) (زادهٔ 2 مارس 1931) از سال 1985 تا 1991 آخرین رهبر اتحاد اتحاد شورویبود. تلاشها و اصلاحات او باعث پایان جنگ سرد شد اما همزمان یگانگی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی را نیز پایان داد و نهایتاً باعث فروپاشی شوروی شد. گورباچف در سال 1990 جایزهٔ صلح نوبل را دریافت کرده است.
منبع مطلب : wikipedia
ناموجود